• وبلاگ : نفس سركش
  • يادداشت : سالگرد فتواي تاريخي امام(ره) درباره قتل رشدي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بنام خدا

    « شجره طيبه سلمان رشدي »


    مادر هرزه و مسلمان آزار


    «وانيتا» دختري بود از اهالي هندوستان.کارش همنوايي با نوازندگان موسيقي و رقص و پايکوبي براي تماشاچيان بود.کارديگروانيتا علاوه برمطربي اهانت به مسلمانان نيز بود.


    وانيتا بابت هتاکي و ازار و اذيت مسلمانان از فرماندار شهر بمبئي پول مي گرفت.زماني که هندوستان مستعمره ي انگلستان بود"لرد ويليام " فرماندار شهر بود.او با ديدن وانيتاعاشقش شده و او را دعوت به کاخ خود کرد.وانيتا سوار بر کالسکه وارد قصر شد و ديگر بيرون نيامد.


    بعد از مدتي لرد را به انگلستان فرا خواندند واو به خاطر اينکه پدر همسرش مرد با نفوذي بود نمي توانست وانيتا را با خودش ببرد. وانيتا در هندوستان ماند و زماني که در بيمارستان فرزند خود را به دنيا اورد مرد.


    يکي از دوستان وانيتا بچه رادرمسجدمسلمانان رها کرد.مردي به نام "صفدر"به قصد اينکه اين کودک را مسلمان بار بياورد او را به خانه برد و بزرگ کرد.او نام کودک را "سلمان" گذاشت.


    شرارت دوران نوجواني


    سلمان پسري سيزده ساله بود.پدر خوانده اش به خاطر شرارت هاي او سيزده باراز سوي پليس احضار شد.در همين ايام همسر لرد ويليام درگذشت و چون او فرزندي نداشت لرد به ياد فرزند وانيتا افتاد.سلمان بعد از اينکه فهميد پسر يک انگليسي است خوشحال شد و به انگلستان رفت.


    جواني و همجنس بازي


    او در پانسيون" مادام روزا" درس مي خواند .در انجا باپسري به نام "عمر" از مصر اشنا شد.سلمان و عمر به اندازه اي به هم علاقه مند شدند که تصميم گرفتند با هم ازدواج کنند،ولي هيچ راهي براي اين کار در هيچ يک از اديان وايين ها پيدا نکردند.مادام روزا وقتي فهميد به پدر عمر اطلاع داد. پدر عمر که يک ژنرال مصري بود بعد شنيدن اين مطلب عمر را به مصر برد و او هم خودسوزي کرد.سلمان که به خاطرمرگ عمربسيار ناراحت شده بود تصميم گرفت به همه ي اديان و مذاهب و عقايد دهن کجي کند

    ادامه :

    نخستين کتاب او"گريموس"بود.او در اين کتاب به نوعي به عقايد مردم هندوستان هتاکي کرده بود.او در در سن 27 سالگي با يک دختر انگليسي ازدواج کرد و بعد از 11 سال از او جدا شد. کتاب ديگرش رابه نام"بچه هاي نيمه شب" براي زير سوال بردن مبارزات استقلال طلبانه ي مردم هند نوشت.


    رمان "شرم" او کتابي است که نهضت و فرهنگ اسلامي و بومي اين منطقه را مورد حمله قرارداده است.


    کتاب چهارم او"يوزپلنگ" نام داشت که بازدوبندسياسي وتقابل با اعتقاد هاي مردم نيکاراگوئه نگاشته شد.


    در نهايت سلمان در سن 41سالگي کتاب "ايات شيطاني" را نوشت.رشدي در اين کتاب مدعي شد که وحي الهي بر حضرت محمد(صلي الله عليه واله) حقيقت نداشته وپيامبربه جعل ان پرداخته است.او در اين کتاب حضرت جبرائيل و اصحاب با وفاي پيامبر(صلي الله عليه واله) و حقيقت نبوت را نيز مورد استهزا وتوهين قرارمي دهد.


    رشدي براي حق التاليف اين کتاب 580 هزار پوند دريافت کرد.


    نوشتار شيطاني از قبل برنامه ريزي شده


    پيش از نگارش اين کتاب جلسه اي با حضور سلمان رشدي برگزار شد.تصميم گرفته بودند تا حرکتي بر ضد باورهاي اسلامي انجام دهند ومي گفتند:"ديگر زماني نيست که با لشکر کشي،مرزها را درنورديد بايد اکنون با قلم به مبارزه رفت.ناپلئون اگر قلم داشت ،شمشير به کار نمي برد."


    صهيونيسم عامل اصلي انتشار کتاب شيطان


    روزنامه ي "ساندي تايمز" که در مالکيت يهودي و صهيونيست معروف، "رابرت مردوخ" است،درباره ي ان نوشت:"قطعه ي هنري بسيار زيبايي است که در قالب رمان نوشته شده و بيش از هر کار ديگري در اين روزها ايده ال تلقي مي شود."


    حمايت گسترده ي تبليغاتي ومالي صهيونيسم از رشدي، نکته ي قابل تاملي است که پرده از اهداف و مقاصد او برمي دارد. دولت صهيونيست امادگي خود را براي اعطاي پناهندگي به سلمان رشدي اعلام کرده و خواهان انتشار کتاب او به تمام زبانها است.


    از دوستاني که براي معدوم کردن اين ملعون طرح و ايده مشخص و عملياتي دارند تقاضا ميشود با نويسنده وبلاگ


    http://www.danyal.ir/


    تماس بگيرند همچنين در مورد تهيه بسته فرهنگي در مورد سلمان رشدي ملعون

    ادامه :

    نخستين کتاب او"گريموس"بود.او در اين کتاب به نوعي به عقايد مردم هندوستان هتاکي کرده بود.او در در سن 27 سالگي با يک دختر انگليسي ازدواج کرد و بعد از 11 سال از او جدا شد. کتاب ديگرش رابه نام"بچه هاي نيمه شب" براي زير سوال بردن مبارزات استقلال طلبانه ي مردم هند نوشت.

    رمان "شرم" او کتابي است که نهضت و فرهنگ اسلامي و بومي اين منطقه را مورد حمله قرارداده است.


    کتاب چهارم او"يوزپلنگ" نام داشت که بازدوبندسياسي وتقابل با اعتقاد هاي مردم نيکاراگوئه نگاشته شد.


    در نهايت سلمان در سن 41سالگي کتاب "ايات شيطاني" را نوشت.رشدي در اين کتاب مدعي شد که وحي الهي بر حضرت محمد(صلي الله عليه واله) حقيقت نداشته وپيامبربه جعل ان پرداخته است.او در اين کتاب حضرت جبرائيل و اصحاب با وفاي پيامبر(صلي الله عليه واله) و حقيقت نبوت را نيز مورد استهزا وتوهين قرارمي دهد.


    رشدي براي حق التاليف اين کتاب 580 هزار پوند دريافت کرد.


    نوشتار شيطاني از قبل برنامه ريزي شده


    پيش از نگارش اين کتاب جلسه اي با حضور سلمان رشدي برگزار شد.تصميم گرفته بودند تا حرکتي بر ضد باورهاي اسلامي انجام دهند ومي گفتند:"ديگر زماني نيست که با لشکر کشي،مرزها را درنورديد بايد اکنون با قلم به مبارزه رفت.ناپلئون اگر قلم داشت ،شمشير به کار نمي برد."


    صهيونيسم عامل اصلي انتشار کتاب شيطان


    روزنامه ي "ساندي تايمز" که در مالکيت يهودي و صهيونيست معروف، "رابرت مردوخ" است،درباره ي ان نوشت:"قطعه ي هنري بسيار زيبايي است که در قالب رمان نوشته شده و بيش از هر کار ديگري در اين روزها ايده ال تلقي مي شود."


    حمايت گسترده ي تبليغاتي ومالي صهيونيسم از رشدي، نکته ي قابل تاملي است که پرده از اهداف و مقاصد او برمي دارد. دولت صهيونيست امادگي خود را براي اعطاي پناهندگي به سلمان رشدي اعلام کرده و خواهان انتشار کتاب او به تمام زبانها است.

    « شجره طيبه سلمان رشدي »

    مادر هرزه و مسلمان آزار


    «وانيتا» دختري بود از اهالي هندوستان.کارش همنوايي با نوازندگان موسيقي و رقص و پايکوبي براي تماشاچيان بود.کارديگروانيتا علاوه برمطربي اهانت به مسلمانان نيز بود.


    وانيتا بابت هتاکي و ازار و اذيت مسلمانان از فرماندار شهر بمبئي پول مي گرفت.زماني که هندوستان مستعمره ي انگلستان بود"لرد ويليام " فرماندار شهر بود.او با ديدن وانيتاعاشقش شده و او را دعوت به کاخ خود کرد.وانيتا سوار بر کالسکه وارد قصر شد و ديگر بيرون نيامد.


    بعد از مدتي لرد را به انگلستان فرا خواندند واو به خاطر اينکه پدر همسرش مرد با نفوذي بود نمي توانست وانيتا را با خودش ببرد. وانيتا در هندوستان ماند و زماني که در بيمارستان فرزند خود را به دنيا اورد مرد.


    يکي از دوستان وانيتا بچه رادرمسجدمسلمانان رها کرد.مردي به نام "صفدر"به قصد اينکه اين کودک را مسلمان بار بياورد او را به خانه برد و بزرگ کرد.او نام کودک را "سلمان" گذاشت.


    شرارت دوران نوجواني


    سلمان پسري سيزده ساله بود.پدر خوانده اش به خاطر شرارت هاي او سيزده باراز سوي پليس احضار شد.در همين ايام همسر لرد ويليام درگذشت و چون او فرزندي نداشت لرد به ياد فرزند وانيتا افتاد.سلمان بعد از اينکه فهميد پسر يک انگليسي است خوشحال شد و به انگلستان رفت.


    جواني و همجنس بازي


    او در پانسيون" مادام روزا" درس مي خواند .در انجا باپسري به نام "عمر" از مصر اشنا شد.سلمان و عمر به اندازه اي به هم علاقه مند شدند که تصميم گرفتند با هم ازدواج کنند،ولي هيچ راهي براي اين کار در هيچ يک از اديان وايين ها پيدا نکردند.مادام روزا وقتي فهميد به پدر عمر اطلاع داد. پدر عمر که يک ژنرال مصري بود بعد شنيدن اين مطلب عمر را به مصر برد و او هم خودسوزي کرد.سلمان که به خاطرمرگ عمربسيار ناراحت شده بود تصميم گرفت به همه ي اديان و مذاهب و عقايد دهن کجي کند.